۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

تحلیل سیاسی دست پشت پرده چند انفجار در تهران و سوء قصد به جان دو استاد فیزیک در آستانه ۱۶ آذر

امروز يک استاد دانشگاه را در بلوار ارتش و استاد دانشگاه ديگر را در مقابل دانشگاه شهيد بهشتی ترور كردند. هر دو استاد به يک شيوه اما در محل‌های جداگانه کشته شدند . استاد شهرياری در بلوار نيروی زمينی بلافاصله و درجا کشته شد و استاد عباسی با همين شيوه در مقابل دانشگاه شهيد بهشتی ترور شد و از شدت سانحه پس از انتقال در بيمارستان کشته شد. ترور های حرفه ای صورت گرفته که به صورت چسباندن بمب به اتومبیل توسط موتور سواران در حال حرکت بوده است فقط می تواند کار افراد حرفه ای و آموزش دیده ماموران امنیتی و نظامی ویژه باشد . مکانیزم اقدام تروریست ها به این شکل بود ه که موتور سواران تروریست نزدیک خودروی حامل استاد شده و با چسباندن یک بمب به ماشین از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر می کردند. از طرفی اینگونه اقدامات فضای مناسب را برای هر چه بیشتر امنیتی کردن تهران و دانشگاه ها در آستانه ۱۶ آذر را به رژیم می دهد. سال گذشته نیز در همین روزها دكتر علی محمدی، استاد فیزیك دانشگاه تهران با كار گذاشته شدن بمب در یك موتورسیكلت كنار خودروش ترور شد . در ماه های اخیر هم دو پزشك و استاد علوم پزشكی ترور شدند . انحلال ناگهانی دانشگاه علوم پزشکی ایران و دلایل آن را نیز باید مورد توجه قرار داد.

(مدیر کل وزارتی وزارت بهداشت و درمان درباره" دلیل این انحلال تاریخی" گفت:" پس از انتزاع کرج از استان تهران و تشکیل استان البرز، بخشهای مهمی از مراکز و شبکه بهداشت و درمان که تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ایران بود از این دانشگاه منفک شد. همچنین زمینه انتقال بخشی از کارمندان از تهران فراهم می شود".

بنا به اظهارات حسن آقاجانی این تصمیم در راستای ابلاغ معاونت توسعه و مدیریت منابع انسانی ریاست جمهوری صورت گرفته است. به بیان دیگر، طرح خلوت سازی پایتخت که گفته می شود برای جلوگیری از مشکلاتی مانند تلفات زلزله احتمالی، خدمت رسانی بیشتر، عدم تمرکز نظام اداری و عدم متمرکز کردن رای دهندگان به کاندیدای رقیب دولت فعلی از سوی فروزنده، معاون منابع انسانی ریاست جمهوری مطرح شده بود، این بار بلای جان دانشگاه علوم پزشکی ایران شده است .

خاطر نشان می شود دانشگاه علوم پزشکی ایران با در اختیار داشتن 16 بیمارستان و بیش از 13 هزار نفر نیروی انسانی، جزء یکی از بزرگترین دانشگاه های علوم پزشکی کشور بود که با حکم روز جمعه مورخ 7 آبان وزیر بهداشت و درمان در دانشگاه های علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی، ادغام شد.

دانشگاه علوم پزشکی منحله ایران، یکی از 3 دانشگاه ارائه دهنده خدمات بهداشتی و درمانی در تهران بزرگ بود که به مردم مناطق غرب تهران و شهرستانهای همجوار از جمله شهریار و کرج، خدمات رسانی می کرد.

این دانشگاه با در اختیار داشتن 16 بیمارستان، جزء یکی از بزرگترین دانشگاه های علوم پزشکی کشور بود که با حکم روز جمعه مورخ 7 آبان مرضیه وحید دستجردی، وزیر وقت بهداشت و درمان در دانشگاه های علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی، ادغام شد ) بنابرین آیا به این وسیله (ترور ) نیز رژیم می خواهد موجبات رفتن استادان دانشگاه را از تهران فراهم کند ؟ چرا فقط استادان دانشگاه تهران ترور می شوند ؟ آیا حملات اخیر خامنه ای به مخالفان و اینکه بسيجيان خود را براي درگيري‌ها و چالش هاي آينده آماده کنند می تواند ربطی به ترور های اخیر داشته باشد که رژیم بخواهد از آن به عنوان بهانه و فرصتی برای سرکوب استفاده کند ؟

نظام جلالی 29.11.2010

دعوت به بازی وبلاگی با عنوان: «چرا بالاترین را تحریم می کنم؟»

پس از اقدام اخیر بالاترین که اعمال نظر مدیران در قبال توهین آمیز بودن یا نبودن لینک ها را رسمیت بخشید، بسیاری از کاربران به اشکال گوناگون این حرکت را مورد انتقاد قرار دادند. بسیاری این اقدام را ادامه ی روندی می دانستند که از مدتی قبل با تغییرات نوشته یا نانوشته از جانب مدیران اعمال می شد. حذف امکان ارسال گزارش تخلف جهت منفی های غیرقانونی و عقیدتی، اعمال تبعیض میان کاربران، دخالت مستقیم در حذف لینکها و نظرات کاربران و مسدود شدن حساب کاربران معترض با اتهاماتی چون داشتن چند حساب کاربری، تنها بخش کوچکی از رفتارهای توجیه ناپذیر مدیریت بالاترین می باشد. تصمیم جمع بزرگی از کاربران مبنی بر ارسال نامه ای اعتراضی به مهدی یحیی نژاد مدیریت این سایت که با استقبال و حمایت کم نظیر دیگر کاربران مواجه شد نیز، پس از گذشت بیش از 5 روز همچنان بی پاسخ مانده است.
به خاطر این تبعیضات آشکار و بی احترامی به پرسش ها و انتقادات جمع کثیری از کاربران، شما را به یک موج وبلاگی بزرگ دعوت می کنیم. یک بازی وبلاگی با عنوان: «چرا بالاترین را تحریم می کنم؟»؛ تا مقدمه ای باشد بر آغاز تحریم دو هفته ای این وبسایت اشتراک گذاری لینک. از همه ی شما دوستان می خواهیم با همراهی خود، صدای این حرکت اعتراضی را هرچه پرطنین تر سازید تا مدیران این وبسایت دریابند که نقض قواعد آزادی بیان و بی توجهی و بی احترامی به خواسته های کاربران، چندان نیز بی هزینه نخواهد بود.

*زمان آغاز بازی وبلاگی، از عصر چهارشنبه 10 آذر خواهد بود.

*تحریم 14 روزه ی بالاترین به پیامد این بازی وبلاگی، از ساعت 9 صبح پنج شنبه 11 آذر به وقت ایران آغاز خواهد شد.

امیدواریم همه ی دوستان، وبلاگ نویسان و کاربران بالاترین، در هرچه بهتر انجام گرفتن این حرکت اعتراضی ما را همراهی نمایند.

http://balatahriim.wordpress.com/

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

نگاهی به وجود گرایشات آنارشیستی در احزاب و سازمانهای سیاسی

در این اینجا تلاش میشود تا وجود گرایشات آنارشیستی یا وجود افراد با گرایشات آنارشیستی در احزاب را مورد توجه قرار داده تا از مقدار پتانسیل موجود آنارشیسم در احزاب و سازمان های سیاسی یک اطلاع کلی داشته باشیم .
۱- حزب حیات آزاد کردستان (پژاک ):
با نگاهی به برنامه و اساسنامه این حزب میتوان گفت که گرایشات آنارشیستی در این حزب وجود دارد یا التقاطی با تفکرات آنارشیستی است و یا تا حدی شبیه به جنبش زاپاتیست ها هستند .
۲- سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
سه سال پیش تعدادی از این سازمان جدا شدند که تعدادی از آن ها آنارشیست بودند .
3- فراخوان کمونیستی
دارای یک جناح آنارشیستی بود که از آن جدا شدند .
۴- سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت
بخش قابل توجهی از فرزندان فعال کادر های کنونی یا سابق این سازمان آنارشیست منفرد هستند .
۵- سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
معدود افرادی با نوعی از گرایشات آنارشیستی در این سازمان وجود دارد .
۶- سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر ) کمیته مرکزی
تعدادی از افراد آنارشیست و گرایشات آنارشیستی در این سازمان وجود دارند .
۷- حزب اتحاد کمونیسم کارگری
معدود افرادی با گرایشات آنارشیستی در این سازمان وجود دارد .
۸- حزب کمونیست کارگری -حکمتیست
افرادی با گرایشات آنارشیستی در این حزب وجود دارند .
لطفآ شما نیز چنانچه اطلاعی در این زمینه دارید من را در تکمیل کردن و اصلاح این مطلب یاری کنید.

نظام جلالی

حقوق شهروندی برابر در بالاترین به کدام سو می رود ؟

حقوق شهروندی برابر در بالاترین به کدام سو می رود ؟ معنای حقوق شهروندی برابر حتی در جامعه مجازی کجاست ؟ آیا اگر صدایی به گوش نرسد یعنی نگذاریم به گوش برسد به معنای آن است که آن صدا در جامعه وجود ندارد ؟ آیا اگر تفکر سکولار و غیر مذهبی یا حتی ضد مذهبی در مکانی حتی مجازی مجبور شود که خود را محدود کند یا خود سانسوری کند به معنای آن است که آن تفکر وجود ندارد ؟ آیا در شرایطی که یکی از موضوعات مهم در اینترنت و حتی در بالاترین اتحاد سکولار ها و غیر مذهبیون بود به عنوان یک نیروی سوم ،آیا محدود کردن این صدا در بالاترین به هر شکلی و هر دلیلی آنها را از محیط چند صدایی تا کنونی بالاترین محروم نخواهد کرد ؟ آیا به چهره سکولار تا کنونی بالاترین لطمه ای وارد نخواهد شد ؟ آیا بالاترین از این بحران جدید که برای بخشی از شهروندان و ساکنان آن بوجود آمده است ،راهی خواهد جست ؟

زمانی که روز به روز بر تعداد مساجد در کنار کلیسا ها در آلمان افزودند و ساخت مسجد بزرگ مساله مورد مناقشه در کلن آلمان قرار گرفت مطلبی نوشتم در رابطه با حقوق شهروندی برابر که آن نوشته از جهاتی به مسئله پیش آمده در بالاترین نزدیک است و شباهت دارد ، برای همین دوباره نگاهی به آن نوشته می اندازیم.

ساخت مسجد بزرگ آلمان در کلن(مذهب و فاشیسم)

ساخت مسجد بزرگ آلمان در شهر کلن همچنان دارای اهمیت و مسئله ای مورد مناقشه است.( دیروز شنبه 09/05/2009 بازهم شاهد تظاهرات حزب فاشیستی"پرو کلن" در مخالفت با مسجد سازی بودیم که حدود 200 نفر بودند و نیروهای مخالف فاشیستها چند هزار نفر، که چند صد اسلامیست با ریش و پشم و چادر و روسری و با تی شرت های سفید که خود را آلمانیهای مسلمان خطاب می کردند در بین تظاهرکنندگان بودند و هزاران تی شرت سفید و سی دی مجانی را بین تظاهر کنندگان پخش می کردند.) مسجد بزرگ که با ظرفیت پذیرش 4 هزار نماز‌گزار با گنبدی 37 متری ، دو مناره 55 متری و دیوارهای شیشه ای ساخته می شود.ساخت این مسجد بین 15 تا 20 میلیارد یورو هزینه در برخواهد داشت که از سوی مسلمانان و کشورهای اسلامی تأمین و تاسال 2010 تکمیل خواهد شد.
احتمالاً چیزی کمتراز حدود 3000 مسجد بزرگ و کوچک در آلمان وجود دارد. طبق آماردر سایت رادیو آلمان در سال 2007 از مجموع 1199 مسجد در آلمان تعداد 27 مسجد در شهر کلن قرار داشته است. طیق آماری که در خبرگزاری مهر به تاریخ ۱۳۸۷/۰۷/۰۶آمده است 206 مسجد بزرگ و 2600 مسجد کوچک برای پاسخ به نیازهای دینی مسلمانان آلمان در این کشور فعالیت می‌کنند.

شورای شهر کلن به رغم مخالفت شدید از سوی گروه‌های راست‌گرا با ساخت بزرگترین مسجد آلمان موافقت کرده است. شورای شهر کلن اجازه ساخت این مسجد را در منطقه "ارن فلد" کلن صادر کرده است. احزاب چپ گرا (البته حماقت و عدم درک شرایط و عدم احساس و شناخت خطر و عدم آگاهی از نقش ویرانگر مذهب توسط احزاب چپ را می رساند.آنان مانند ما با خون و پوست خود فاشیست مذهبی را لمس نکرده اند.آنان حمایت احمدی نژاد و دعوت از 67 فاشیست از 30 كشوررا فراموش کرده اند)، احزاب میانه رو و شهردار کلن با ساخت این مسجد موافق بوده درحالی که احزاب دموکرات مسیحی و گروه راست گرای "پرو کلن" علیه ساخت این مسجد رأی داده اند.

آنچه که مسلم است بین مذهب و فاشیسم رابطه تنگاتنگی می تواند بوجود بیاید و نمونه آن رابطه احمدی نژاد با احزاب فاشیستی یا رابطه فاشیستهای ترکیه (گرگ های خاکستری) با اسلام است و مساجد در آلمان محل تجمع گرگهای خاکستری می باشد.
از طرفی ایرانی ها،افغانها،الجزایزی ها و... با خطر رشد و گسترش تفکر اسلامی آشنا هستند.همه ما می دانیم که اگر مواظب نباشیم خطر مذهب کمتر از فاشیسم نیست و دوران وحشتناک انگیزاسیون ،طالبان و جمهوری اسلامی مثل روز روشن مقابل چشمان ما است.کار مذهب سلب آسایش از انسان است. از یک طرف ناقوس کلیسا و از طرفی دیگر اذان مساجد، واقعاً چه شود.همه جا از حق مسلمانان و حق مسیحی ها صحبت می شود اما کسی از حقوق شهروندی غیر مسلمانان و غیر مسیحیان صحبت نمی کند، انگار که دیگران آدم نیستند و حق شهروندی ندارند.
آیا دیگران شهروند آلمان محسوب نمی شوند؟ حق آنان کجاست؟ اگر داشتن کلیسا و شنیدن ناقوس حق مسیحیان است ، اگر ساختن مسجد با ندای الله اکبر و اذان حق مسلمانان است ، پس شهروندانی که می خواهند نه صدای ناقوس را بشنوند ونه صدای اذان را ، حق آنان چه می شود؟ اسقف اعظم رابرت زولیچ از شهر فرایبرگ آلمان به عنوان رئیس اسقفهای آلمان از ساخت مساجد برای مسلمانان حمایت کرده و آن را آزادی دینی می داند( طبیعی است که مرتجعین از همدیگر دفاع کنند)
پس آزادی غیر دینی چه می شود؟
آیا حق ما نیست که اعلام داریم نه فاشیسم را می خواهیم و نه مراکز مذهبی را، ما فقط آرامش و آسایش خود را می خواهیم و وجود مساجد و کلیسا برای ما ایجاد آرامش نمی کند و از وجود آنها لذت نمی بریم. ما نه مزاحم آرامش و آسایش کسی می شویم ونه خواهان سلب آسایش خود توسط فاشیستها و مذهبیون هستیم.
ما خواهان حق برابر انسانی و شهروندی خود هستیم.
طبیعتاً از آن جائی که با جمهوری اسلامی منافع مشترک نداریم و منافع ما متضاد است، وقتی که سیاست جمهوری اسلامی در رشد و گسترش مساجد در اروپا است، سیاست ما نقطه مقابل آن خواهد بود.
نه به فاشیست
نه به مذهب
حقوق شهروندی برابر
10.05.2009
پیشنهاد من به وبلاگ نویسان سکولار و غیر مذهبی آن است که همدیگر را در لیست پیوند دوستان خود قرار دهیم تا بتوانیم از انتشار مطالب یکدیگر با خبر شویم و یک شبکه گسترده از همفکران وبلاگ نویس ایجاد کنیم تا در شبکه وسیع اینترنت هم دیگر را گم نکنیم و در درج بیشتر مطالب یکدیگر مانند یک کانون صنفی عمل کنیم .

با نقد تاریخی باکونین نمیتوان به نقد اندیشه آنارشیسم رسید

با نقد تاریخی باکونین یا هر آنارشیست دیگر ،نمیتوان به نقد اندیشه آنارشیسم رسید .
باکونین فقط یک آنارشیست بود یعنی‌ اینکه خود را آنارشیست میدانست مانند من یا هر کس دیگری که میتواند خود را آنارشیست بداند و تعریف خاص خودش را از آنارشیست بودن داشته باشد و آنارشیسم را کسی نمیتواند با اندیشه های خود یا برداشت های خاص خود تعریف کند و یا آن را به اندیشه و برداشت خود محدود کند .آنارشیسم ، اندیشمند و متفکر یا ایدئولوگ خاصی‌ ندارد و با فرد تعریف نمی‌شود مثلا باکونینیسم نداریم و کسی خود را صرفآ با اندیشه باکونین و... تعریف نمیکند مانند مارکسیسم یا لنینیسم یا استالینیسم یا تروتسکیسم یا .... بلکه فقط آنارشیسم داریم ، بنابرین با نقد یا نفی تاریخی یک آنارشیست نمیتوان به نقد یا نفی اندیشه آنارشیسم برسیم ، سوای اینکه این نقد درست باشد یا نباشد ، تازه هیچ انسانی فارغ از خطا نیست و هیچ کس مقدس نیست چه باکونین باشد یا مارکس یا پیامبر ادیان یا شاه باشد یا رئیس جمهور .
کسانی که به دلیل اعتقاد به اتوریته ،اقتدار ،هیراشی (سلسله مراتب )،حزب ، بوروکراسی ، سانترالیسم ، دیکتاتوری ، دولت ، الیت گرایی ، سرکوب مخالفین ، قدرت طلبی ، انحصار طلبی ،جاه طلبی ، شخصیت پرستی ،رهبر پرستی ، ایدئولوگ پرستی ،تقدس پروری و....( که تقلید نا خود آگاه چپ دولتی از راست دولتی و یادگار و سنت تاریخی بورژوازی است که حتی بخشی از خود سرمایه داری امروزه از شیوه های جدیدی برای کنترل جامعه و بقای سیاسی استفاده میکند ) و یا اینکه خود را وکیل و وصی مردم و یا طبقه کارگر میدانند و خود را پیش رو و رهبر میدانند و مردم و طبقه کارگر را دنباله رو و پس رو میخواهند و نگاه بالا به پایین دارند نسبت به افراد جامعه و خود را خواص جامعه میدانند و .... و از این رو مخالف آنارشیسم هستند ولی نمیتوانند صرفآ با طرح دعوا های تاریخی این فرد با آن فرد یا با نقد و یا نفی یک آنارشیست به نقد و نفی آنارشیسم برسند و شکست های تاریخی اندیشه خود را لاپوشانی کنند .اتفاقا نقد تاریخی آنارشیست ها به چپ های دولتی که خواهان تشکیل دولت بودند و دولت های ناموفق بلوک شرقی و...خود را تشکیل دادند کاملا درست بود.شکست تاریخی تفکر کمونیسم دولتی آنها به معنای شکست تفکر کمونیستی غیر دولتی یعنی آنارکو کمونیست و دیگر گرایشات آنارشیستی نبود و نیست .
اما اینکه چرا تفکر آنارشیستی نیز تا کنون نتوانسته است تفکر دولتی راست و چپ را به شکست بکشاند دلایلی دارد که در مطلبی دیگر به آن اشاره خواهم کرد اما در اینجا می توان اشاره کرد که تفکر آنارشیستی در طول تاریخ با دشمنی طرفداران حاکمیت دولتی راست و چپ مواجه بوده و همه امکانات جهانی و ابزار تبلیغاتی در دست و انحصار آنان بوده است و تا زمانی که توده های مردم با این اندیشه آشنا نشوند و خود نخواهند که آنارشیسم را پیاده کنند و به آن به عنوان یک آلترناتیو قابل اجرا و به جای دولت ها نگاه نکنند و مبارزه و تلاش نکنند به یک جامعه آنارشیستی نخواهیم رسید چرا که آنارشیست ها به جای کسی و به جای مردم مبارزه نمیکنند و آنارشیسم یک جنبش عظیم توده ای و وسیع است که آگاهی جمعی ، اراده و خواست عمومی، خرد جمعی ،مشارکت عمومی ،خود باوری جمعی لازم دارد تا به سوی متحقق شدن به پیش برود .
با شکست تاریخی چپ دولتی از راست دولتی و با توجه به بحران راست دولتی و جامعه سرمایه داری ، اینک جنبش آنارشیستی میتواند با استفاده از اینترنت و امکان تبلیغاتی آن هر چه بیشتر رشد کند و شاید بتواند تبدیل به یک افق ، امید و آلترناتیو جدید شود در عرصه جهانی و حد اقل بتواند نادیده گرفته نشود تا بتواند با افزایش مطالبات مردم بحران سرمایه داری را بیشتر کرده و موجبات اختلاف در راست دولتی را افزایش داده تا بتواند در اولین قدم فشار سرمایه داری را بر جامعه را کم کند و از طرفی دیگر چپ دولتی را هر چه بیشتر متوجه ناکارآمدی تئوری تاریخ گذشته خود کند و متوجه شوند که اندیشه سوسیالیستی دولتی نمیتواند آنها را به اهداف سوسیالیستیشان برساند و اراده گرایانه و به جای مردم و طبقه کارگر و به نام آنان از قدرت طلبی ، جاه طلبی و پست و مقام دولتی و حق ویژه و انحصاری منصرف شوند و خود را برتر یا آگاه تر از مردم و طبقه کارگر ندانند و در کنار و همراه آنان مبارزه کنند .

نظام جلالی

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

چرا من یک آنارشیستم

اولین گرایشات آنارشیستی تفکرات من بر می گردد به تابستان سال ۱۳۸۰ که با یکی از دوستان سر موضوعات مختلف صحبت میکردیم و به دنبال طرح موضوعاتی بودیم که جدید و نو باشد و یا نگاه نویی داشته باشیم به هر آنچه که به آن عادت کرده ایم و یا به نظر ما عادی و طبیعی می آید و از جمله موضوعاتی که مطرح گشت مسئله وجود زندان در جوامع بود و اینکه چرا زندان اصلا وجود دارد ؟ وجود زندان به نفع یا به ضرر کیست ؟ سود و ضرر زندان برای جامعه چیست ؟ حق زندانی کردن را چه کسی به عهده دارد و به نفع کیست ؟ چه آلترناتیو دیگری به جای زندان وجود دارد ؟ چرا زندان در قانون وجود دارد و هدف قانون گذار چیست و مجری این قانون کیست و چه کسی چنین حق مطلقی را به او داده است و اینکه پس خود قانون چگونه تدوین می شود و در جهت منافع کیست و چه کسی قاضی است و بر اساس کدام قانون و منافع چه کسی و با کدام صلاحیت حکم صادر می کند و چگونه مجازات با جرم مطابقت عادلانه پیدا می کند و آثار مخرب مجازات بر جامعه به لحاظ روانی چیست و اصلا چرا انتقام قانون یا جامعه از عمل فرد وجود دارد و نقش و تاثیر قانون انتقام بر جامعه چیست ؟ آیا انتقام جوئی قانونی در جامعه تبدیل به یک حق غیر قانونی و یا حتی عرفی برای فرد در جامعه نخواهد شد ؟ سئوالاتی از این دست در بحث پیش آمد که هر دوی ما را به فکر فرو برد که تصمیم گرفتیم در این زمینه تحقیق و مطالعه کنیم و با دوستان دیگر سر این موضوع بحث و گفتگو کردیم و در خلال بحث ها به ضرورت حذف زندان از جامعه رسیدیم و اینکه زندان ابزاری است برای کنترل ، سرکوب و به انقیاد در آوردن مردم توسط حکومتگران است. یکی از بزرگترین اشکالات مجازان زندان ، غیر قابل برگشت بودن آن است و در صورت اشتباه بودن رای و نظر دادگاه ، عمر گذشته دیگر بر نمی گردد و غیر قابل جبران است.
از جمله کتاب مورد مطالعه در این زمینه کتاب مراقبت و تنبیه: تولد زندان(میشل فوکو) بود . البته در این زمینه می توانید به این مقاله مراجعه کنید: ضرورت حذف زندان از جامعه و ایجاد یک جنبش اجتماعی http://shahinshahr-andisheh.blogspot.com/2010/03/blog-post_01.html
سال ۱۳۸۰ از طرفی مصادف است با سالهائی که عضو رهبری یک سازمان کمونیستی با سانترالیسم دموکراتیک (در واقع سانترالیسم بروکراتیک رهبری ) بودم و اقلیت فکری محسوب می شدم هم در تشکیلات و هم دررهبری که با سیاست اتخاذ شده توسط اعضای سازمان در کنگره در مورد حضور سازمان در اتحاد ...... مخالف بودم ومن را تحمل می کردند چون وزنه ای در تشکیلات به لحاظ کمی نبودم و من نیز خواسته غیر دموکراتیک و غیر تشکیلاتی نداشتم و آنقدر در تشکیلات صبر کردم تا اینکه در کنگره بعدی تبدیل به اکثریت شدیم ولی در کنگره اکثریت شورای مرکزی سابق که اینک در کل سازمان نظرش در اقلیت بود و بر همان سیاست گذشته پافشاری می کرد با یک برخورد غیر دموکراتیک شرایطی را فراهم کرد که رفقای اکثریت تشکیلات ما برای شورای مرکزی کاندید نشدند و در نتیجه ما اینبار در کنگره اکثریت ولی باز در شورای مرکزی در اقلیت قرار داشتیم. اکثریت شورای مرکزی برای اینکه بتواند سیاست های خودش را بر خلاف نظرات تشکیلات به پیش ببرد مخالف گزارش دهی شورای مرکزی به تشکیلات بود و مصوبات کنگره را به پیش نمی برد و اکثریت شورای مرکزی با تدوین آئین نامه برای شورای مرکزی تلاش کرد که اقلیت را محدود کند و استبداد تشکیلاتی را کامل کند . تمام تلاش ما برای استفاده از اهرم های موجود دموکراتیک درون تشکیلاتی با مخالفت جدی اکثریت شورای مرکزی مواجه می شد و ما را متهم به لیبرالیسم تشکیلاتی می کردند.
پس از خروج ما از سازمان در ۳ سال پیش و با توجه به ساختار و کارکرد احزاب و وجود بروکراسی ، اتوریته ، اقتدار ،هیراشی (سلسله مراتب ) و سانترالیسم درون احزاب به نقد حزب و سازمان رسیدم و وجود هر گونه قدرت متمرکزی را چه در سازمان یا حکومت مخرب یافتم. هر گونه تمرکز قدرت از مشارکت عمومی و خرد جمعی می کاهد و زمینه استبداد را فراهم می کند و منجر به انباشت ثروت و افزایش فقرو نابرابری در جامعه می شود . احزاب و دولتها نیز مانند مذاهب منجر به رشد مقدسات در جامعه می شوند وچه بسیار کسانی‌ که در طول تاریخ به جرم نادیده گرفتن مقدسات حاکم به آتش کشیده شدند یا خونشان مباح اعلام شده است و هم چنین در بسیاری از مسائل زمینه رشد استعداد فرد را فراهم نمی کنند و به الیت گرائی در جامعه دامن می زنند.
اما من به عنوان یک آنارشیست ، جهانی‌ را میخواهم که هیچ چیز و هیچ کس در آن مقدس نباشد . انسانی‌ بر انسانی‌ دیگر فرمان نراند و در آن تعصب و خرافه جایی‌ نداشته باشد. جهانی‌ را می‌خواهم که قانون آن نه توسط حکومتگران بلکه توسط خود مردم تدوین شود آن هم در تشکلات داوطلبانه اجتماعی و شورا‌های خود گردن محلات ، کارخانه ها، ادارات ، دانشگاه‌ها و... که انسانی‌ برده انسانی‌ دیگر نباشد و تمامی‌ دولت‌ها ، حکومت ها،احزاب و پارلمان‌های آن منحل شود و قوانین نه توسط آنها در جهت منافع و امیال شخصی‌ آنها و بر ضرر مردم که وسیله ا ی برای حکومت کردن و برتری انسانی‌ بر انسان‌های دیگر است بلکه قوانین توسط خود مردم آن هم در جهت منافع همگانی و در جهت آرامش ، آزادی و آسایش انسان تدوین شود.جهانی‌ را می‌خواهم که در آن مرزی نباشد که مین ، پناهنده، مرزبان و زندان داشته باشد.جهانی‌ را می‌خواهم که مذهب ، دولتها ، پلیس ، ارتش، خاک وطن،ملیت، تعصب، ناموس پرستی‌ و... عواملی نباشند که خون انسان‌ها را بر زمین بریزند.
جهانی‌ را می‌خواهم با حقوق شهروندی برابر و بدون : جنگ و کشتار، انرژی اتمی، سلاح جنگی و تسلیحات نظامی، فقر و گرسنگی، دولت های ملی، زندان و زندان بان، مرز و سیم خاردار، ارتش و سربازی ، پلیس و نیروی انتظامی، فاصله طبقاتی ، شکنجه و اعدام ، سرمایه داری ، قوانین دولتها ، استبداد و دیکتاتوری ، امپریالیسم ، استثمار و استعمار، شاه و رهبر و رئیس جمهور، شهروند درجه 1 و ۲ ، نابرابری جنسیتی ، پارلمان دولتها ، نابرابری ها و تبعیض ها، دین و مذهب سیاسی در حکومت یا در قدرت سایه با توان اقتصادی هنگفت ، برتری نژادی ،اقتدار ، سلسله مراتب ، تمرکز قدرت، اتوریته ، سرور و صاحب ، حکومت ، حزب ، نیروگاه اتمی ، فقر، مرد سالاری ، الیت ، انباشت ثروت ، محیط زیست آلوده و ......
نظام جلالی ۲۰۱۰ . ۱۱ . ۰۹